سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آبان 85 -
  •   باورم کن
  • ازم دور نشو

     هـرجـــاسفــــر کــردم تــو همـسفـــــرم بــودی

     

     هـــــــر طــــرف رفـتـــــم تــــو راهـبــــرم بـــودی

    بـا هـــر کــــه سخــن گفتـم پـاسـخ زتـــو شنیــدم

     بـه هــــر کــه نظـــــر کــــردم تــــو در نظرم بودی

     در خنـــده ی مــن چــون نــاز در کنـــج لبـم خفتی

     

    در گریه من چـــون اشـــک در چشـــم تــرم بــودی



  • نویسنده: محمد(شنبه 85/8/6 ساعت 11:39 صبح)

  • نظرات دیگران ( ) ------------------ --------------

  •   عکس خدا در اشک عاشق
  •  

     

    قطره دلش دریا می خواست . خیلی وقت بود که به خدا گفته بود .

    هر بارخدا می گفت : از قطره تا دریا راهی ست طولانی . راهی از رنج و عشق و صبوری .

    هر قطره را لیاقت دریا نیست .

    قطره عبور کرد و گذشت ... قطره پشت سر گذاشت ...

    قطره ایستاد و منجمد شد . قطره روان شد و راه افتاد . قطره از دست داد و به اسمان رفت . و

    هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری اموخت .

    تا روزی که خدا گفت : امروز روز توست .  روز دریا شدن .

    خدا قطره را به دریا رساند .

    قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را . اما . . .

    روزی قطره به خدا گفت : از دریا بزرگتر ، اری از دریا بزرگتر هم هست ؟

    خدا گفت : هست .

    قطره گفت : پس من ان را می خواهم ... بزرگترین را ... بی نهایت را ...

    خدا قطره را برداشت و در قلب ادم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است .

    ادم عاشق بود . دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را توی ان بریزد اما هیچ کلمه ای توان

    سنگینی عشق را نداشت . ادم هم عشقش را توی یک قطره ریخت . قطره از قلب عاشق عبور

    کرد .و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید ،خدا گفت : حالا تو بی نهایتی  چون  که

    عکس من در اشک عاشق است



  • نویسنده: محمد(شنبه 85/8/6 ساعت 11:35 صبح)

  • نظرات دیگران ( ) ------------------ --------------

  •   بدون شرح
  •  

    گفتمش: دل می‏خری؟! پرسید چند؟! گفتمش: دل مال تو، تنها بخند. خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود

     

     

    به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد کاش قلبم درد تنهایی نداشت چهره ام هرگز پریشا نی نداشت کاش برگ های آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت

     

    خدایا! به من توفیق ، تلاش در شکست صبر در نومیدی رفتن بی همراه کار بی پاداش فداکاری در سکوت دین بی دنیا ایمان بی ریا خوبی بی نمود عشق بی هوس تنهایی در انبوه و دوست داشتن بدون آنکه دوست بداند، روزی کن! آمین یا رب العالمین

     

     

     

    گفتمش نقاش را نقشی کشد از زندگی!

     با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید!!!!!!!

     



  • نویسنده: محمد(جمعه 85/8/5 ساعت 8:44 عصر)

  • نظرات دیگران ( ) ------------------ --------------

  •   عکس و نوشته
  •  

    عشق فرا موش کردنی نیست بلکه بخشیدن است

    عشق گوش دادن نیست بلکه درک کردن است عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است

    عشق جا زدن وکنار کشیدن نیست بلکه صبر داشتن وادامه دادن است

    عشق یعنی آخر خط بهشت

    عشق یعنی حسرت شبهای گرم

     عشق یعنی یاد یک رویای نرم


     

     


     

     

    گفتمش بی تو چه باید کردن؟

                      عکسی از چهره ی ماهش را داد

    گفتمش مونس شبهایم کو؟

                      تاری از زلف سیاهش را داد

    وقت رفتن همه را می بوسید

                       به من از دور نگاهش را داد

    به همه یادگاری داد به من

                       انتظار سر راهش را داد

     

     

     

     

    خواهم غم دل با تو گویم

                               جا نمی یابم

    اگر جایی شود پیدا تورا

                               تنها نمی یابم

    اگر جایی شود پیدا و هم تنها تو را یابم

    ز شادی دست و پا گم می کنم

                              خود را نمی یابم

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     



  • نویسنده: محمد(یکشنبه 85/7/30 ساعت 4:19 عصر)

  • نظرات دیگران ( ) ------------------ --------------

  •   چند تا عکس
  •                                      

     

                  برای خورشیدم  

     

     

     

     

     

    ای علت قشنگی رویای و خواب من

    تنها دلیل گم شدن اظطراب من

    ای راه حل ساده جبران تشنگی

    فواره نگاه قشنگ تو آب من

    باران چقدر حرف تو را گوش میکند

    می بارد آنقدر که نیایی به خواب من

     

     

     

    مرا در بیستون بر خاک بسپارید تا شب ها

    غم بی هم زبانی را برای کوهکن گویم

    بگویم عاشقم بی همدمم دیوانه ام مستم

    نمی دانم کدامین حال و درد خویشتن گویم

    از آن گم گشته من هم نشانی آور ای قاصد

    که چون یعقوب نا بینا سخن با پیرهن گویم

    تو می یایی به بالینم ولی آن دم که در خاکم

    خوش آمد گویمت اما در آغوش کفن گویم

     

     

     

     

     

    می نویسم برای تو ای....

    می نویسم می نویسم از تو   

    تا تن کاغذ من جا دارد

    با تو از حادثه ها خواهم گفت

    گریه این گریه اگر بگذارد

     

    گریه این گریه اگر بگذارد

    با تو از روز ازل خواهم گفت

    فتح معراج ازل کافی نیست

    با تو از اوج غزل خاهم گفت

    می نویسم همه هق هق تنهایی را

    تا تو از هیج به آرامش دریا برسی

    تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی

    به حریم خلوت عشق تو تنها برسی

    می نویسم همه با تو نبودن ها را

    تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری

    تا تو تکیه گاه امن خستگی هام باشی

    تا مرا باز به دیدار خود من ببری

     

    می نویسم می نویسم از تو

    تا تن کاغذ من جا دارد

    با تو از حادثه ها خواهم گفت

    گریه این گریه اگر بگذارد!!!!!!!!

     

     

     

     

     

     

     

     



  • نویسنده: محمد(یکشنبه 85/7/30 ساعت 3:47 عصر)

  • نظرات دیگران ( ) ------------------ --------------

  •   پیشنهاد میکنم این شعر ها رو بخونید
  • خدا حافظ               همین حالا                 همین حالا

    که من تنهام

    خدا حافظ به شرطی که                     بفهمی

    تر شده چشمام

    خدا حافظ کمی غمگین                       به یاد

    اون همه تردید

    به یاد آسمونی که منو از     چشم تو      می دید

    اگه گفتم                        خدا حافظ

    نه اینکه رفتنت سادست

    نه اینکه می شه باور کرد

    دوباره آخر جادست

    خدا حافظ                        واسه اینکه

    نبندی دل به رویا ها

    بدونی بی تو و با تو                         همینه

    رسم این دنیا

    خدا حافظ                   همین حالا              خدا حافظ

     

     

     

     

    عجب صبری خدا دارد!

    اگر من جای او بودم که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان، جهان را با همه زیبایی و زشتی، به روی یکدیگر ویرانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد!

    اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین، زمین و آسمان را وازگون مستانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد!

    اگر من جای او بودم که در همسایه صدها گرسنه، چند بزمی،گرم عیش و نوش می دیدم، نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم بر لب پیمانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد!

    اگر من جای او بودم برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان، هزاران لیلی نازآفرین را کوه به کوه آواره و دیوانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد!

    اگر من جای او بودم به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان، سراپای وجود بی وفا معشوق را پروانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد!

    چرا من جای او باشم؟همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب و تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد، وگرنه من به جای او چه بودم،

    یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل فرزانه می کردم!

    "عجب صبری خدا دارد"

      

     

     



  • نویسنده: محمد(چهارشنبه 85/7/26 ساعت 12:23 عصر)

  • نظرات دیگران ( ) ------------------ --------------

  •   چند تا عکس
  • ندونسته دلم رو به غریبه سپردم اون غریبه رو ساده شمردم گول چشم سیاهشو خوردم رفت از این شهر که دلم رو به خون بکشونه جون من رو به لب برسونه جای دیگه آتیش بسوزونه ندونستم که غریبه , هرچی باشه یه غریبست ندونستم که غریبه , هرچی باشه یه غریبست یه غریبه اومد از راه با من آشنا شد با تموم خستگیهاش با من همصدا شد خونه دل از محبت گرم و با صفا شد به غرور گذشته رسیدم , به هوای گذشته پریدم چی بگم ...... ندونستم که غریبه , هرچی باشه یه غریبست ندونستم که...

     

     

    عشق یعنی مستی و دیوانگی
    عشق یعنی با جهان بیگانگی
    عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
    عشق یعنی ناله ها با چشم تر
    و عشق یعنی هزاران هزار معنی کشف نشده ی دیگه
    عاشق باشید
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     


  • نویسنده: محمد(چهارشنبه 85/7/26 ساعت 12:19 عصر)

  • نظرات دیگران ( ) ------------------ --------------


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خط نوشته
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 84985
    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 0
  •   مطالب بایگانی شده

  • شهریور86
    بهمن 85
    دی 85
    آذر 85
    آبان 85
    مهر 85
    شهریور 85
    مرداد 85
    پاییز 1386
    تابستان 1386

  •   درباره من

  • آبان 85 -
    محمد

  •   لوگوی وبلاگ من

  • آبان 85 -

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • .:: مـــــــحـمـــــد ::.

  •  لوگوی دوستان من



  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی