هر کس که حسینی است حقیرش مشمار
در رتبه کبیر است صغیرش مشمار
عنوان گدایی درش آقایی است
آقاست گدای او فقیرش مشمار
نظرات دیگران ( ) | ------------------ -------------- |
یه روز یه گل رو به خدا کرد و گفت:خدایا چرا همه گلهای زیبا خار دارند؟
خدا در جواب گفت: نه یه گل هست که خار نداره اما الان مزاحمش نشو چون داره از وبلاگت دیدن می کنه
نظرات دیگران ( ) | ------------------ -------------- |
در بیکران چشمانت چه می گذرد
که تا می نگرم بر تو
چون دیواری از شن فرو می ریزم
در بیکران چشمانت چه می گذرد
عشق ، از نگاه شرم آگین تو
دیوانه وار زبانه می کشد اما
کلامت خالی و سنگین است
من کودکی ساده اندیش نیستم
تجربه ی چشم ها را خوب می شناسم
دلم می خواهد با کلامت بگویی
در بیکران چشمانت چه می گذرد
مرا عمری به دنبا لت کشاندی .
سرانجامم به خاکستر نشاندی.
ربودی دفتر دل را و افسوس.
که سطری هم از این دفتر نخواندی .
گرفتم ,عاقبت دل بر منت سوخت.
پس از مرگم سرشکی هم فشاندی.
گذشت از من ولی آخر نگفتی.
که بعد از من به امید که ماندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من در این تاریکی
فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگیام را بچرد.
من در این تاریکی
امتداد تر بازوهایم را
زیر بارانی میبینم
که دعاهای نخستین بشر را تر کرد.
من در این تاریکی
درگشودم به چمنهای قدیم،
به طلاییهایی، که به دیوار اساطیر تماشا کردیم.
من در این تاریکی
ریشهها را دیدم
و برای بته نورس مرگ، آب را معنی کردم
به که پیغام دهم ؟
به شباهنگ که شب مانده به راه
یا به انبوه کلاغان سیاه
به که پیغام دهم ؟
به پرستو که سفر میکند از سردی فصل
یا به مرغان نکوچیده به مرداب نگاه
به که پیغام دهم؟
دست من دست تو را میطلبد
چشم من روی تو را میجوید
لب من نام تو را میخواند
- بی تو از خویش گریزانم من -
دل من باز تو را میخواهد
به که پیغام دهم ؟
نظرات دیگران ( ) | ------------------ -------------- |
نظرات دیگران ( ) | ------------------ -------------- |
یه دوست عزیز از غمگین بودن وبلاگ انتقاد کردن و ژیشنهاد دادن که کمی شاد بشه این هم برای این عزیز:
عاشق شده ام تاب و تبم سبز شده
از عشق سیاهی شبم سبز شده
آن بچه ی لوس ناز نازی مرده
مادر!به خدا پشت لبم سبز شده
--------------------------
خوش تیپ ترین مانکن روزی به خدا
تو آخرشی.مدی. به روزی به خدا
-این را به خدا آینه مان می گوید-
توتوتو خود "تام کروزی" به خدا.
( آیینه که دروغ گفتن بلد نیست؟؟!!)
--------------------------
با دیدن چشمان تو لبخند زدم
آغوش خودم را به تو پیوند زدم
چشم همه ی شهر به من زل زده بود...
من مثل همیشه باز هم گند زدم.
--------------------------
از چشم تو افتاده ام ونیست شدم
در دفتر کشته های تو لیست شدم
من قید زمانه را زدم تا اینکه
از درس و کلاس عاشقی بیست شدم
نظرات دیگران ( ) | ------------------ -------------- |