سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق چیست . . . ؟!!! -
  •   عشق چیست . . . ؟!!!
  •  عشق چیست . . . ؟!!!

    شاگردی از استادش پرسید:عشق چست؟

    استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور،اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی.شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:چه آوردی؟و شاگرد با حسرت جواب داد:هیچ!هر چه جلو میرفتم،خوشه های پرپشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین،تا انتهای گندم زار رفتم.

    استاد گفت:عشق یعنی همین.

    شاگرد پرسید:پس ازدواج چیست؟

    استاد به سخن آمد که:به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی.شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت:به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم،انتخاب کردم.ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم.استاد باز گفت:ازدواج هم یعنی همین

  • نویسنده: محمد(دوشنبه 85/6/27 ساعت 1:55 عصر)

  • نظرات دیگران ( ) ------------------ --------------


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خط نوشته
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 85336
    بازدید امروز : 67
    بازدید دیروز : 8
  •   مطالب بایگانی شده

  • شهریور86
    بهمن 85
    دی 85
    آذر 85
    آبان 85
    مهر 85
    شهریور 85
    مرداد 85
    پاییز 1386
    تابستان 1386

  •   درباره من

  • عشق چیست . . . ؟!!! -
    محمد

  •   لوگوی وبلاگ من

  • عشق چیست . . . ؟!!! -

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • .:: مـــــــحـمـــــد ::.

  •  لوگوی دوستان من



  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی