آری
اغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نمی اندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
در آغوشم بگیر
بگذار برای آخرین بار گرمی دستت را حس کنم
و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم
نگاهم کن و التماسم را در چشمانم بخوان
قلبم به پایت افتاده است نرو
لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره کن
تنها تو را می خواهم
بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم
و بگذار دوباره در آغوشت بخواب روم
تو غربتی که سرد روز و شبهاش
غریبه از من و ما عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش که تن به شب نبازم
با غربت من بساز تا با خودم بسازم
زدست دیده و دل هر2 فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش زپولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
عشق در لحظه پدید می آید . دوست داشتن در امتداد زمان.عشق معیارها را در هم می ریزد . دوست داشتن بر پایه ی معیارها بنا می شود . عشق ویران کردن خویشتن است. دوست داشتن ساختنی عظیم است. عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد.دوست داشتن از شناختن سرچشمه می گیرد.عشق قانون نمی شناسد.
دوست داشتن اوج احترام به مجموعه ای از قوانین طبیعی است.عشق فوران می کند چون آتشفشان.دوست داشتن جاری می شود چون رودخانه...
نظرات دیگران ( ) | ------------------ -------------- |