ای علت قشنگی رویای و خواب من
تنها دلیل گم شدن اظطراب من
ای راه حل ساده جبران تشنگی
فواره نگاه قشنگ تو آب من
باران چقدر حرف تو را گوش میکند
می بارد آنقدر که نیایی به خواب من
مرا در بیستون بر خاک بسپارید تا شب ها
غم بی هم زبانی را برای کوهکن گویم
بگویم عاشقم بی همدمم دیوانه ام مستم
نمی دانم کدامین حال و درد خویشتن گویم
از آن گم گشته من هم نشانی آور ای قاصد
که چون یعقوب نا بینا سخن با پیرهن گویم
تو می یایی به بالینم ولی آن دم که در خاکم
خوش آمد گویمت اما در آغوش کفن گویم
می نویسم برای تو ای....
تا تن کاغذ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت
گریه این گریه اگر بگذارد
گریه این گریه اگر بگذارد
با تو از روز ازل خواهم گفت
فتح معراج ازل کافی نیست
با تو از اوج غزل خاهم گفت
می نویسم همه هق هق تنهایی را
تا تو از هیج به آرامش دریا برسی
تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی
به حریم خلوت عشق تو تنها برسی
می نویسم همه با تو نبودن ها را
تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری
تا تو تکیه گاه امن خستگی هام باشی
تا مرا باز به دیدار خود من ببری
می نویسم می نویسم از تو
تا تن کاغذ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت
گریه این گریه اگر بگذارد!!!!!!!!
نظرات دیگران ( ) | ------------------ -------------- |