میخواهم با بهار برایت خانه ای بسازم
کنار رود خانه ای که از ماه سر چشمه می گیرد
میخواهم با تو چراغی برای شبهای بی کسی اطلسی ها روشن کنم
می خواهم با تو از پلکانی بالا بروم که به خدا میرسد
خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه...
خیلی سخته که کسی رو دوست داشته باشی ، اما ندونه ...
خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ...
خیلی سخته که عشق رو از نگاه کسی بخونی ، اما نتونه بهت بگه ...
خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش
جشن بگیری
شب است و شقایقها در خواب
شب است و چکاوکها در خواب
شب است و هلهله شادی در خواب اما من بیدار
آنقدر در انتظار قدم می زنم تا شاید روزی دوباره تو را ببینم
چشمانم بیدار و برای خواب قصه عشق می گویند
می خواهم تا سحر قصه بگویم، شاید مرهمی برای درک انتظارم بیابم
اما اگر در این شب بیدار، ستاره هم، چراغ دلم شود
هیچ نتواند درک مرگ انتظارم را در پنجه تقدیر بداند...
بین هزاران دیروز و میلیونها فردا،فقط یه دونه امروز هست.پس از دستش ندیم و ازش لذت ببریم و با این پیام به دوستانمون بگیم که چقدر دوستشون داریم....
نظرات دیگران ( ) | ------------------ -------------- |