تن می دهم به تو ؛ به خوشبختی تو که برایم از هر چیزی ؛ حتی از نفس هم مهم تر است.
آبی ترین سلام ها را پیش کش نگاهت میکنم که همیشه برایم سنبل زندگی های آسمانی اند
زمینی ترین عشق هایم را با مداد رنگی نفسهای تو می آرایم. غصه هایم رنگی اند؛ رنگ تو
رنگ اولین دیدار
رنگ اولین بار که دل می دهی ؛ اولین بار که عاشق میشوی.
قطره قطره گریه هایم.تو را می بارند بر گونه هایئ که هنوز گرمی اولین سرخ شدنهای دیدار
نخست را بر خود دارند.
مرا به مهمانی سکوتت دعوت کن وقتی که دلگیر میشوی
وقتی تو هم از خودت خسته می شوی مرا دعوت کن به عمیق ترین تنفس به ژرفترین بغض؛ به
سوز ناکترین آه
به غروب دلتنگی ات .مرا دعوت کن به خودت؛ به دلت به حرفت به ناگفته هایت؛
می خواهم در دستهای امن تو ایمان بیاموزم
می خواهم بیاموزم
ناگفتنی ترین کلمات را که در ناگفتنی ترین الفاظ پنهان شده اند
نویسنده: محمد(دوشنبه 85/10/25 ساعت 8:44 عصر)