در دادگاه عشق.
قسمم قلبم بود و وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان.
قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد.
پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ.
کنار چوبه دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم.
و من گفتم به تو بگویند ....دوستت دارم.
نظرات دیگران ( ) | ------------------ -------------- |